-------------------------
19 الی 21 اسفند 1319
-------------------------






سال خوب و مبارک
نگارش آقای ابراهیم ضیاء
این مقاله موضوعی را بیاد میآورد که از زوایای پیچیده تاریخ گرد آمده و ناچار از شرح و بسط و ذكر مدارک است که ضمن تألیف جداگانه به تفصیل بیان خواهد شد ولی در اینجا به اختصار برگزار شده و غرض اصلی از نشر آن نخست توجه به بند «ج» از ماده اول قانون تبدیل بروج به ماههای پارسی و دیگر به دستاویز تفال ملی باستانی مژده مسرت بخش به هممیهنان گرامی است ۱۹٫۱۲٫۱
سید ابراهیم - ضياء
چون در دوره پنجم تقنینیه آنگاه که طرح قانونی راجع به تبدیل بروج به ماههای پارسی تقدیم مجلس گردید و به كميسيون فرهنگ ارجاع شد، افتخار کارمندی کميسيون فرهنگ و سمت مخبری آن را داشتم از این نظر که طرح نام برده به طور اجمال پیشنهاد گردیده و راه عملی آن پیش بینی نشده بود، برای روشن شدن در اصل موضوع، در مقام تحقیق و تحصیل اطلاعات در آن زمینه بر آمدم و کمیسیون فرهنگ در پایان مذاکرات به پیشنهادهای نویسنده موافقت نمود و طرح نامبرده بدین صورت به مجلس شورای ملی تقدیم و تصویب شد:
قانون تبدیل بروج به ماههای پارسی
مصوب شب یازدهم فروردین ماه ۱۳۰۴
ماده اول - مجلس شورای ملی تصویب مینماید که از نوروز ۱۳۰۴ شمسی تاریخ رسمی سالیانه کشور به ترتیب زیر معمول گردد و دولت مکلف است که در تمام دوائر دولتی اجرا نماید:
الف. مبدا تاریخ سال هجرت حضرت خاتم النبيين محمد بن عبدالله صلوات الله عليه از مکه معظمه به مدينه طيبه.
ب. آغاز سال: روز اول بهار.
ج. سال كماكان شمسی حقیقی.
د. اسامی و عده ماهها:
۱. فروردین ۳۱ روز.
۲. اردیبهشت ۳۱ روز.
۳. خرداد ۳۱ روز.
۴. تیر ۳۱ روز.
۵. مرداد ۳۱ روز.
۶. شهریور ۳۱ روز.
۷. مهر ۳۰ روز .
۸. آبان ۳۰ روز.
۹. آذر ۳۰ روز.
۱۰. دی ۳۰ روز.
۱۱. بهمن ۳۰ روز.
۱۲. اسفند ۲۹ روز.
تبصره: در سنین کبیسه اسفند سی روز خواهد بود.
مادۀ دوم: ترتیب سالشماری خطا و ایغور که در تقویمهای سابق معمول بوده، از تاریخ تصویب این قانون منسوخ خواهد بود.
***
یکی از لوازم ترقی و پیشرفت ملل آن است که افراد کارهایی را که بنابر وظایف محوله انجام میدهند از نظر دور نساخته و اگر توضیحی در اطراف آن لازم آید، یا نقیصهای در آن به جا مانده باشد، در موقع مقتضی گوشزد نمایند، تا به رفع آن مبادرت شود.
به ویژه این قانون که از لحاظ عمومی دومین قانونی است که در اوایل دوره پنجم مورد تصویب مجلس واقع گردیده و به منزله درای کاروان و اصلاحات این دوره فرخنده است و در آن نکته شایان توجهی میباشد که از رعایت آن، این اقدام اصلاحی تکمیل میگردد.
بر ارباب اطلاع پوشیده نیست که موضوع این قانون با یکی از مهمترین مباحث نجومی و محکمترین عقاید عمومی کشور سر و کار داشته که هماره مورد نظر و عمل دانشمندان بزرگ بوده است، معذلک بسیار ساده و جامع الأطراف به صورت قانون در آمده و چون بند «ج» از ماده اول آن که با التفات كامل به اختلافات بین سالهای رسمی و اعتدالی و نجومی «شمسی حقیقی» تصویب گردیده، محاسبه زمانی دقیقی بین قانون و علم باز شده و برای تشریح موضوع که مبادا اختلافات زمانی تولید شود و ریشه آن مکتوم بماند، از توضیح آن ناگزیر است.
قانون بالا در سالهای کبیسه يک شبانه روز که جمع شش ساعتهای زیادی چهار سال است در آخر اسفند ماه علاوه نموده و محاسبه زمانی رسمی را روبراه ساخته، ولی چون با اکتفای به آن محاسبه زمانی شمسی حقیقی تصفیه نمیشود، کمی یا زیادی چند دقیقه و کسور آن که در هر سال از ۳۶۵ روز و شش ساعت کمتر یا زیادتر است باید روشن گردد و این محاسبه در يک برههای از زمان بسته شود.
از مطالعه کتب مربوط این نتیجه به دست میآید که سال خورشیدی نجومی ثابت و تغییر ناپذیر است و فقط بدان اعتبار و اعتماد میتوان نمود و چون کتبی که برای توضیح باید به آنها استناد شود زیاد است، در اینجا به ذکر یکی از کتب علمای بزرگ قدیم و یکی از کتب دانشمندان اخیر این کشور و یکی از کتب دانشمندان نامی اروپا اکتفا میشود:
۱. دانشمند بزرگ و نامی ایران مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در باب دهم کتاب المفید (۲۱ -۲۱۲ مجلس) تصریح میفرماید: «شمسی حقیقی آن بود که اعتبار ادوار آفتاب کنند نه عدد ايام و شهور»
۲. دانشمند اخیر ایران مرحوم عبدالغفار نجمالدوله در کتاب «بداية النجوم ١٣-۲۴۰ مجلس صفحه ۸۴» میفرماید:
- سال نجومی عبارت است از زمان بازگشت آفتاب به کوکب ثابت معینی و طول آن ۳۶۵ روز ۶ ساعت و ۹ دقیقه و ۲۲ ثانیه است و سبب فضل نجومی بر اعتدالی از آنجاست که آفتاب چون برسد به اعتدال ربیعی ۵۱ ثانیه دارد تا برسد به همان نقطه شخصی آسمان و از این قرار در دوره سال اعتدالی یعنی در ۳۶۵ روز و ۵ ساعت ۴۸ دقیقه و ۴۸ ثانیه آفتاب ما تمام ۳۶۰ درجه محیط را نپیموده بلکه همین ۳۵۹ درجه و ۴۹ دقیقه و ۹ ثانیه پیموده است و مدت ۲۱ دقیقه زمانی دیگر باقی است تا ۵۱ ثانیه قوسی باقی را طی کند».
- مؤلف نامی کتاب «آسمان ٢١ - ۱۵۲ کتابخانه مجلس» مسو «آمده کلیمن» دانشمند معروف فرانسه در فصل سوم و چهارم کتاب نامبرده ضمن استدلالات علمی میفرماید:
طول شبانه روز نجومی درست ثابت است و تغییر ناپذیر صفحه چهارم فصل سوم و بالجمله سفر هوایی ما که همه ساله با این کشتی فلکی طی میکنیم ۳۶۵ شبانهروز وسطی است و اندک بیشتر از ربع شبانهروز و تحقيقاً :- ۳۶۵/۲۵۶۳۷۴۴ شبانهروز یا ۳۶۵ شبانه روز و شش ساعت و ۹ دقیقه و ۱۰/٧٤٨ ثانیه و آن را سال نجومی گوییم صفحه يک فصل ۴) و بنا بر قول بیرونی در آثارالباقیه صفحه ۱۱ و صفحه ۲۵ و زیج سنجری ورق ۲۱ ایرانیان قدیم سال را ۳۶۵ روز و شش ساعت و ۱۲ دقیقه و یا شش ساعت و ۱۲ دقیقه و ۹ ثانیه میگرفتهاند.
بنابراین هر گاه موضوع بند (ج) از ماده اول قانون نامبرده را ضمن استخراج نجومی همه ساله میتوان رعایت نمود و از روی موازین علمی میشود به آن اکتفا کرد که توجه دانشمندان علم نجوم به بند نامبرده کافی است و الا با اسباب جمع و فراغت خاطریکه امروزه فراهم است لازم میآید که بند نامبرده مورد مطالعه قرار گیرد و شمسی حقیقی روشن گردد تا اثریکه از این دوره پر از مجد و عظمت باقی میماند، طبق موازین علمی درست و غیر قابل خدشه باشد.
اگر بخواهیم برای تشریح موضوع تاریخچهای از ترتیب سالمه در ایران و جریان گوناگون آن گزارش دهیم، خلاصهاش بدین قرار خواهد بود:
اول. دوره قبل از اسلام.
دوم. دوره بعد از اسلام.
۱. دوره پیش از اسلام:
مطالعه کتب تواریخ راجع به سالمه در ایران باستان که تواریخ قدیمه و جدیده شبحی از آن نمودار ساخته، موشکافی و فرضیات و تلاش مورخین روشنایی ضعیفی بر آن افکنده، تماماً عبارت مفيد و مختصر ابوریحان بیرونی متوفى سنه ۴۳۰ و یا ۴۴۰ هجری را که در آثار الباقیه فرموده است: «فإن تواريخ الفرس مضطربة جداً» تأئید مینماید و چون اساس تفال ملی باستانی که یکی از دو منظور اصلی این مقاله است از همین اضطراب و آشفتگی برخاسته، ناچار اشارهای بدان باید نمود تا معلوم کرد که این تفال ملى ریشۀ کهن و ثابتی داشته و تا چه اندازه باشگون و تسلی بخش بوده است.
نسلهای گذشته ایران با دو نوع تقویم سرو کار داشته، اول مذهبی که آن را بهترکی یا بھیزکی و دوم رسمی که آن راخراجی نامیده، یکی را «ماه روز» و دیگری را «سالمه» میگفتهاند. تقویم مذهبی از آنرو که به موازین علمی مربوط و به داستانهای باستانی همراز بوده بسیار مرموز و پیچیده و تولیت آن منحصراً با موبدان بزرگ بوده است و ترتيب آن را پوشیده از مردم نگاه میداشته به حدیکه آن را «تقویم پس پردهای» نام دادهاند و مبدأش روز پیدایش بشر یا ظهور زرتشت بوده است.
تقویم رسمی یا خراجی نیز مبدأ ثابتی نداشته، به جلوس و پایان سلطنت هر پادشاه تجدید و ختم میشده است. سالها عموماً شمسی و ماهها سی سی و خمسۀ مسترقه در یکی در آخر اسفندماه ثابت و در دیگری سیار بوده و پس از آخرین کبیسه صد و بیست ساله در آخر آبان ماه مانده است و نمیتوانستهاند که هر چهار سال یک روز کبیسه کنند.
زیرا: مراسم دینی بهم میخورده و آداب شریعت مختل میشده است و موبدان جز به كبیسه صد و بیست ساله اجازه نمیداده و مقررات دینی بر آن حکم مینموده و بنا به فرمودۀ زرتشت باید کبیسه صد و بیست ساله را نگاه بدارد و چنین استدلال میکردهاند که «ماهها» ذمهدار کبیسهاند نه «روزها» بنابراین شش ساعتهای باقیمانده هر سال روی هم «ساعت انبار» میگردیده تا یکماه کامل شود و در سال صد و بیستم که سی روز تمام میگردد یک ماه افزوده و آن سال را ۱۳ ماه قرار داده آن سال و آن ماه را «بهترک» یا «بهيزک» میگفتهاند.
موضوع که ۱۲۰ ساله را نمیتوانستهاند پس پرده و بی سر و صدا انجام دهند زیرا که در ظرف صد و بیست سال شاید فترت، یا فترتهای پی در پی روی میداد و امر تاریخ و نگاهداشتن حساب آن متروک میمانده و مردم شهرها از ظهور حوادث مبدئی برای تاریخ خود اختیار میکرده (و اغلب با یکدیگر در مبدأ اختلاف داشته) و از روی آن خرید و فروشهای ملکی و داد و ستدها انجام مییافته، و بسا منجمین که برای حفظ اهمیت موقع و مقام خویش به این اختلافات دامن میزدهاند. و نیز بدین جهت که کبیسه ۱۲۰ ساله مبدأ سال را از محل طبیعی خود خارج و به فصول مختلفه نقل میداده و مالیات دهندگان در موقعی به پرداخت خراج مواجه میشدهاند که چیزی در بساط نداشته و پیش از برداشت محصول از فشار مأمورین مالیات به ستوه آمده، به قرض یا فروش به سلف و جلای وطن ناچار و واقعاً مستأصل میگردیدهاند و چون ایرانیان «اول قرض و دوم دروغ را بدترین گناه میدانسته (پلوتارک) زیرا کسی که مقروض ست به اضافه گناه قرض ممکن است برای رفع طلبکار مرتکب دروغ نیز بشود «هردت» و بالاخره به جهات گوناکون که بیان آنها از حوصله این مختصر خارج است تمام طبقات منتظر پایان دوره و رسیدن سال صد و بیستم و دهها سال چشم براه سال بهترک بوده و از این که در آغاز دوره پادشاهی نیرومند و توانا
که بر مشکلات فایق آید بر سریر سلطنت متمکن نباشد یا گرفتار زد و خوردهای داخلی یا جنگهای خارجی باشد، سخت نگران بودهاند، مبادا این اختلافات به دوره دیگر کشیده شود و اشکالات دو چندان گردد. بهعلاوه برگزار کردن سال بهترک با ضعف دولت ممكن نبوده، زیرا: قدرت مالی کشور میبایست بهاندازهای قوی باشد که بنابر مقررات و سوابق، و رعایت عدالت، بتواند از عهده هزینه و مصارف تشریفاتی سال بهترک برآید و تمام کشور را از پرداخت خراج یکساله معاف بدارد و هر پادشاه نیرومندیکه به سال بهترک تصادف مینموده، علاوه بر شوکت و قدرت خود، توجه نفوس و انتظارات عمومی موجب مزید حشمت وی میگردیده است و میبینیم قلم هر نویسندهایکه به سال بهترک رسیده است از شرح میمنت و شگون وخرمی و فرخندگی آن و بیان خوشحالی مردم بیاختیار بوده، درواقع و حقیقت چنین سالی با آن همه انتظارات و دغدغهها و با این تشریفات و بذل و بخششها، تازگی و لطف بی منتهایی داشته و ابواب خوشحالی و مسرت به روی مردم باز و چنانچه در زیر ملاحظه میشود، عظیمترین جشنها و بزرگترین عیدها در سال و ماه بهترک منعقد میشده است.
آغاز کبیسه ۱۲۰ ساله و تشریفات آن در ایران باستان، به قسمی که در بالا گفته شد. از مجموع شش ساعتهای کبیسه یکصد و بیست سال که سی روز تمام میشود، در سال صد و بیستم یک ماه بر ماههای سال علاوه نموده، در دوره اول آن را فروردین و در دورههای بعد به ترتیب نام ماههای دیگر را به آن داده آن سال را بسیار فرخنده و مبارک میدانستهاند.
سادهترین آراء راجع به ابتدا و ترتیب آن همان است که ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقيه ص ۴۴ (۱۶۲-۲۱ کتابخانه مجلس) و عينالزمان ابوعلی حسن بن علی قطان مروزی (از حکمای اوایل سده ششم) در کتاب کیهان شناخت ص ۱۰۷ ( ۲۰۲-۲۱ خطی مجلس) بیان نموده و سایرین نیز به عبارات مختلف نقل کردهاند: مؤبدان چنین گفته بودند که خدایتعالی چون مردم آفرید روز هرمزد بود از ماه فروردین و آن روز آفتاب در نقطه اعتدال ربیعی بود... بر وسط السماء ازین روز اندر گویند که چون هفت هزار رسال بگذرد سال عالم تمام شود و زردشت چنین گفته است که من بر سر سه هزار سال آمدم. ازین تاریخ و بفرمود تا این کیسه نگاه دارند پس هر صد و بیست سال یک ماه کبیسه کردندی و آن سال را تعظیم کردندی و به امر شاهنشاه عمال و هیربدان و مؤبدان و محاسبان و حکیمان و خبرنگاران و راویان و مستوفیان را از شهرها به درگاه پادشاه خواندندی و انجمن عمومی بسیار بزرگی از دانشمندان و بزرگان کشور منعقد ساخته و شاهنشاه با تشریفات و آئین ویژه و با دبدبه تمام و شكوه فوقالعاده، با حضور قضات آن را افتتاح فرموده و پس از مشورت با آنان امر کبیسه صد و بیست ساله انجام مییافت و میبایستی که که حضار به صحت حساب اتفاق آراء حاصل نمایند و بزرگترین اعیاد همین عید بوده و به تمام کارمندان آن مجلس از خزینه پادشاه خلعت و نواخت فرموده و از رعیت در آن سال هیچ نمیخواستند و خراج نمیگرفتند و مصارف دولت برای اینکار به حدی زیاد بود که از یک میلیون دینار طلا تجاوز میکرد و تمام مورخین متفقند که عظیمترین عیدها و جشنها و بزرگترین تهیه و تشریفات درین سال صورت میگرفته آن ماه و آن سال را بهترک یا وهیزک و بهيزک میگفتهاند و فرهنگهای واژه پارسی در سر واژه (بهترک) تقریباً یکنواخت نوشتهاند: «و همین سال را که در هر صد و بیست سال یک مرتبه اتفاق افتد بهترک میگفتهاند و در زمان هر پادشاهی که این سال واقع میشد دلیل و شوکت و عظمت وی داشته و او را اعظم سلاطین میدانستهاند و معتقد بودند بر اینکه سال بهترک جز در زمان پادشاه با شوکت واقع نگردد چنانکه در زمان انوشیروان اتفاق افتاد»
كتاب التفهيم لاوائل صناعة التنجيم تاليف ابوریحان بیرونی ٢١ -۱۶۲ خطی مجلس نیز «بهترک نوشته و کتاب کیهان شناخت تصریح مینماید « و اتفاق چنان افتاد که در وقت کسری بن قباد انوشیروان، آفتاب بسر حمل در ماه آبان آمدی و پنجه در آخر آبانماه افتاده بود و در کبیسه دیگر ماه آذرماه نام خواستند کردن و پنجه به آخر آذرماه خواستند نهاد از اضطراب و تشویش که در احوال پادشاهان ایشان افتاد مؤبدان ایشان آن حساب میگذاشتند و پنجه به آخر آبانماه بماند»
در پایان این قسمت باید گفت: از معانی مختلف «بهيزک» و «وهيزک» پاسبان یا «دیدبان» خوب بیرون میآید و بیتناسب نیست و چون نویسندگان فرهنگها را عموماً سهلانگار و بیدقت خواندن گناه بزرگی است، اولی آنستکه «بهترک» را نیز از نظر دور نسازیم تا موشکافی و کنجکاویهای بعد آن را روشن سازد.
دوم- دوره بعد از اسلام
گزارش سالمه و تقویم بعد از اسلام به ترتیب تاریخ بدین قرار است:
۱. تاریخ یزدگردی
۲. تاریخ هجری
۳. تاريخ المتوكل على الله
۴. معتضدی
۵. تاریخ جلالی
۶. تاریخ غازانی
۷. تاریخ دوره پهلوی
۱. تاریخ یزدگردی
مبدأ تاریخ یزدگردی روز سهشنبه ۲۲ ربیعالأول سال یازدهم هجری که آغاز پادشاهی یزدگرد سوم پسر شهریار نوه خسرو پرویز است میباشد. بنای سالهای آن بر شمسی اصطلاحی اسامی ماهها: فروردین و اردیبهشت الخ و هر ماهی سی روز و خمسه مسترقه در آخر اسفند و موضوع کبیسه صد و بیست ساله در بالا گفته شد. زرتشتیانی که خود را باستانی مینامند و ایران را ترک نگفتهاند کبیسه نگرفته ولی گروهی از زرتشتیان که به هندوستان مهاجرت کرده و خود را شهنشاهی میخوانند پس از ۱۲۰ سال اول یک بار کبیسه را بین خود برگزار نمودهاند.
انتقادی که بر این تاریخ وارد است همان موضوع كبيسه ۱۲۰ ساله است که مبدأ سال را از محل طبیعی خود به فصول مختلفه نقل میداده . چنانکه سال جلوس یزدگرد سوم نوروز در روز ۹۱ از اول بهار بوده و قبل از تاريخ جلالی مبدأ سال در نیمه یا در سیزده برج حوت و زمان مرحوم حاج نجمالدوله در اواخر اسد بوده است و انجام امر کبیسه از مردم ساخته نبوده و باید دولت انجام دهد ناچار دهقانان ایران در زمان حکومت خالد بن عبدالله القسرى در عراق و خراسان و متدرجاً در فارس و کرمان ۹۶ -۱۲۰ هجری متظلم گردیده و درخواست نمودند که نوروز را یک ماه به تأخير اندازد. خالد بن عبدالله بجهتی که این مختصر گنجایش ذکر آن را ندارد امتناع نمود و چون اصرار کردند به هشام بن عبدالملک ۱۲۵- ۱۰۵ هجری نوشت و بینتیجه ماند و نیز در زمان هارونالرشید پنجمین خلفای عباسی ۱۷۰ - ۱۹۳ هجری این دادخواهی تجدید گردید و از یحیی بن خالد بن برمک ۱۷۸ - ۱۹۰ درخواست کردند که نوروز را قریب به دو ماه به تأخير اندازد.
یحیی تصمیم گرفت ولی بدخواهان وی او را سر زبانها انداخته و متصرفش ساختند.
این تاریخ از اختلاف در مبدأ نیز برکنار نیست و گروهی پایان سلطنت یزدگرد سوم را مبدأ تاریخ قرار دادهاند و این عبارت در صفحه ۱۱۰ کتاب کیهانشناخت «و بشیر از زرتشتیان تاریخ از سال وفات یزدگرد دارند و این پس از تاریخ ملک او باشد به بیست سال» میرساند که در سدۀ ششم هجری بین زرتشتیان ایران نیز در مبدأ تاریخ یزدگردی اختلاف بوده است.
۲. تاریخ هجری قمری:
مبدأ تاریخ هجری اول محرم است از آن سال که پیغمبر خاتم صلواته علیه از مکه به مدینه هجرت فرمودند. سالها و ماههای آن قمری است و نام ماهها: محرمالحرام .... جمله ایام سال ۳۵۴ روز ۲۲ دقيقه و يک ثانيه.
پیش از اسلام در ماههای قمری کییسه برقرار بوده و در اسلام رعایت نگردیده است.
ترتیب وضع این تاریخ به قسمی که تمام مورخین (تقریباً) برآنند همان است که در کتاب کیهان شناخت ص ۱۱۱ و ص ۱۱۹ خلاصه شده: «آنگاه که عمر در ایام خلافت خویش قبالهای دید ایامی مهلت او ماه شعبان، عمر گفت کدام شعبان، این شعبان که در اوییم یا شعبان آینده پس هرمزان ایشان را گفت ما را در عجم عادت بوده است شماری نگاهداشتن که آن را: «ماه روز» بخوانند اگر شما را همچنان شماری باشد این شک برخیزد و نیز در روزگار عمر دیوان خراج و اعمال بسیار شده بود و از ابوموسی اشعری به وی نامه میآمد کی نامهای تو میآید به طلب خراج و ما ندانیم که تو خراج کدام سال میخواهی پس چون از هرمزان این سخن بشنید با صحابه تدبير کرد. نهادن مبدئی که از او ماه روز گیرند و این لفظ را چون معرب کردند مورخ شد و مصدر او تاریخ نهادند پس اتفاق بر هجرت اول این سال روز پنجشنبه بوده است پس از طوفان ۳۷۲۵ سال و ۳۴۸ روز و زیج حبشالحاسب و محمدبن موسیالخوارزمی برین تاریخ است و رسیدن رسول (ص) درین سال به مدينه روز دوشنبه بود هشتم روز از ربیعالأول»
این تاریخ در سال ۱۷ یا ۱۸ هجری ششمين یا پنجمين سال خلافت عمر در مدینه وضع شده است.
۳. تاریخ متوکلی:
متوکل دهمین خلفای عباسی ۲۳۲- ۲۴۷ روزی در شکارگاه خود میگشت هنگام درو نرسیده و زراعتها را نارس دید، گفت: عبدالله یحیی اجازه خواسته است که به گرفتن مالیات شروع نماید من میبینم که زراعت سبز است و زمان حصاد نرسیده مردم از چه محلی مالیات خود را توانند پرداخت؟ گفتند: این ترتیب به ضرر مردم است که آنان را به قرض و فروش سلف وادار و به شکایت ناچار میسازد.
متوکل پرسید، این احجاف در این زمان صورت گرفته یا از پیش چنین بوده است؟ گفتند: بنا بر عادت دیرین پادشاهان ایران است که در نوروز خراج میگرفته و ملوک عرب از آن پیروی میکنند؛ متوکل مؤید را بخواست و بدو گفت:
من از رسوم فرس روگردان نیستم در این باب چه میگویی؛ پادشاهان ایران با لطف و احسانی که به مردم داشتهاند وصول مالیات را در چنین فصلی چگونه روا میداشته و به دریافت خراج اجازه میدادهاند: مؤيد موضوع سالمه و مقدار زمان و احتياج کبیسه را بیان نموده و روشن ساخت که پس از پادشاهان ایران تاکنون گرفتن كبیسه متروک و ضرر آن مستقيماً متوجه دهقانان است، مردم بارها دادخواهی نموده و بدون اثر نمانده است. متوکل فرمان داد که وزیر وی ابراهیم بن عباس الصولی که از دانشمندان سرشناس آن زمان بوده با موافقت مؤید در این موضوع قانون ثابتی ترتیب دهد و به تمام شهرها ابلاغ نماید که آن را محمول و مجری دارند و نوروز را در ۱۷ حزیران برقرار ساخته و محرم ۲۴۳ این مهم انجام یافت و مبداء تاریخ سال اول پادشاهی یزدگرد سوم معین و مقرر گردید که سال صد و بیستم را کبیسه گیرند.
این قانون پا برجا نشده بود که زمان متوكل برآمد و متروک ماند.( آثارالباقيه خطی کتابخانه مسجد ۱۷۰۱۵۱۷ ص ۱۵)
۴. تاریخ معتضدی:
المعتضد بالله شانزدهم خلفای عباسی ۲۷۹- ۲۸۹ وزیر خود ابوالقاسم بن عبدالله بن وهب را به انجام این امر بگماشت و وی خدمت خود را در سال ۲۸۲ به پایان رساند. آغاز سال را روز ۱۱ حزيران وقت درو قرار داد و آن را نوروز معتضدی نامید ازینرو آن را نیز خراجی گفتهاند و هر چهار سال یک روز کبیسه مقرر گردید: سالهای شمسی و ماههای رومی: دو تشرین، دو کانون، شباط و آزار و نیسان، ایار و حزیران و تموز، آب و ايلول.
چون تاریخ معتضدي با تاريخ المتوكل علی الله در مبأ اختلاف داشت و با روش رومیان آمیخته بود، آشفتگی تاریخ را رفع ننموده بلکه آن را پیچیدهتر ساخت، زیرا متوكل مبدأ تاریخ را سال اول پادشاهی یزدگرد سوم (چنانکه رسم بود) مقرر داشته و المعتضد بالله مبدأ تاریخ را پایان زندگانی يزدگرد سوم (علی القاعده) گرفته بود.
۵. تاريخ جلالی:
در سال ۴۶۷ یا ۴۷۱ خواجه نظامالملک با مر سلطان جلالالدين ملكشاه سلجوقی ۴۶۵- ۴۸۵ جمعی از دانشمندان علم نجوم را بخواند که آشفتگیهای تاریخ را رفع نمایند و در نتیجه تاریخ جلالی بدین ترتیب مقرر گردید: مبدأ تاریخ را بنا به تطبيق بعضی از مورخین ۴۵۸ یا ۴۴۸ سال بعد از تاریخ یزدگردی قرار داده و نوروز را که آن وقت در سیزدهم یا نیمه برج حوت بود به اول حمل آوردند و سال را ۳۶۵ شبانهروز و ۵ ساعت و ٤٨ دقیقه و سالهای رسمی را بیکسر و هر چهار سال یک روز کبیسه گرفته و چون شش یا هفت بار کبیسه به چهار سال افتد ( هفت بار یا هشت بار کبیسه به چهار سال افتد زیج ایلخانی خطی نمره ۶۸۴ مسجد ) يك بار كبيسه را به پنجسال اندازند و «کبیسه دقیقی برقرار کردند که از کبیسه گریگوری هم دقیقتر بوده است گاهشماری ص ۱۶۸» اسامی ماهها فروردین و اردیبهشت الخ يا بنا بر بعضی از تواریخ و فرهنگهای واژه پارسی: ۱. ماه نو ۲. نوبهار ۳. کرمافزا ۴. روز افزون ۵. جهانتاب ۶. جهان آرای ۷. مهرکان ۸. خزان ۹. سرمافزا ۱۰. شب افروز (شب افزون مناسبتر است) ۱۱. آتشافروز ۱۲. سال افزون.
قسمت مورد انتقاد این عمل- علاوه بر اینکه به نام شخص وضع شده و میبینیم که دیگران را به برانداختن آن واداشته - همان است که مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در كتاب المفيد ۲۱ - ۲۱۲ خطی مجلس باب دهم میفرماید:
«چون آفتاب به حمل آید نوروز کنند و شهور این تاریخ مصطلح است چه اگر اعتبار شهور نیز به اوایل بروج کردندی شهور حقیقی بودی»
در پایان این قسمت دانشمند محترم آقای قزوینی را به مراجمه حاشيه چهار مقالۀ عروضی صفحه ۲۱۴ و اشتباهی که در سنۀ قبل از تاریخ کامل ابن اثیر (در چاپخانه) روی داده یادآوری مینمایم.
۶. تاریخ غازانی
سلطان غازان پسر ارغونخان پسر ابقاخان پسر هلاکوخان است ۲۹۴- ۷۰۳ تاریخ جدیدی مقرر داشته و مبدأ آن را ۱۲ یا ۱۳ رجب سال ۷۰۱ قرار داد و در قسمتهای دیگر با تاریخ جلالی مطابق است و بنا بر بعضی از تواریخ مبدأ این تاریخ سال ۲۲۴ بعد از تاریخ جلالی است. این تاریخ گویا فقط از نظر هم چشمی وضع شده در هر حال سلطان غازان پادشاهی دانشپرور و علاقهمند به اصلاحات بوده و بنای رصدخانهای در نزدیکی تبریز در نظر داشته و به رصدخانه مراغه که در زمان او دایر بوده است. (جغرافیای تاریخی استاد بارتولد ترجمه آقای سردادور ص ۲۶۸) سرکشی و معاینه نموده با اینکه دانشمند محترم آقای عباس اقبال در فهرست اصلاحات زمان او (ص ۳۰۵ تاریخ ایران ) بنای رصدخانه را تصریح کردهاند ولی مانند رصدخانه نیشابور و سمرقند، از آن نیز تاکنون نشانی نیافتهام.
۷. تاریخ دوره پهلوی:
آشفتگی اوضاع تاریخ مانند سایر تیرگیهای ایران به طلوع دولت پهلوی از بین رفت و قانون تبدیل بروج به ماههای پارسی در سال ۱۳۰۴ خورشیدی (به قسمی که در اول این مقاله ذکر شد) پس از صحۀ همایونی معمول و مجری گردید. هرج و مرجهای تقویم که از بی بند و باری دورۀ پیش به آخرین حد پستی رسیده بود و اصطلاحات ترکی و بروج و عقاید سخيفه خطا و ايغور برافتاد و اختلاف بین زرتشتیان ایران و پارسیان هندوستان را که ناشی از: (-اول- مبدأ تاریخ یزدگردی ۲. موضوع کبیسه ۱۲۰ ساله بود) اساساً از بین برد. زیرا: موضوع کبیسه را قانون نامبرده حل نموده و چون مبدأ تاریخ را سال اول هجرت قرار داده، ایران امروز را به روزگار آرام ایران باستان نزدیک ساخت و آن را به تفال ملی و شگون و خوشبینیهای باستانی ایرانیان که به جهت سال بهترک معمول بوده است، مربوط نمود و سال آینده که سال ۱۳۲۰ خورشیدی هجری است دوازدهمین دوره یکصد و بیست سالهای میباشد که اولین آن در زمان انوشیروان با سال ۵۸۰ میلادی که مصادف با هرمز پسر خسرو انوشیروان بوده یا اوایل پادشاهی یزدگرد آخرین پادشاهان ساسانی اتفاق افتاده است.
خوشبختانه این مقاله مانند نغمه هدهد با شاخه زیتون و برگ سبزی است که تقدیم هم میهنان عزیز میگردد و مژده میدهد که سال آینده همان سال بهترک باستانی و دارای همان میمنت و شگون و محتویاتی است که روی عقاید ایرانیان قدیم استوار بود و آن را به فال نيک ميگرفته فرخنده و مبارک میشمرده و در زمان هر پادشاهی اتفاق میافتاده است نشانه شوکت و عظمت آن پادشاه میدانسته و اساساً معتقد بودهاند که جز در زمان پادشاه بزرگ و با عظمت واقع نمیشود. و عقیده آنانیکه میگویند: در آغاز هر قرن صد ساله بزرگی ظاهر خواهد شد (تذکره هفت اقلیم خطی مسجد ص ۱۴۵ - اخبار الطوال دینوری ص ۳۱۹ و توزوکنامه خطی مسجد ۱۵۰۲ در اواسط کتاب) از همین منبع آب گرفته و میتوان این عقیده را بر اساس روحانی استوار دانست.
و استحساناً چنانکه در زیر ملاحظه میشود از زمان هجرت به اينطرف نیز سال بهترک جز در زمان پادشاه با عظمت و شوکت اتفاق نیفتاده و از فهرست نام پادشاهانیکه پس از طرح یکصد و بیست سال شمسی در سالهای بهترک واقع شدهاند چنانکه در زير به نظر خوانندگان محترم میرسد به استحکام اساس این تفال ملی میتوان پی برد.
۱. مبدأ تاریخ هجری:
آغاز این دوره به هجرت حضرت ختمی مرتبت صلوات الله عليه تبرک يافته و مزین است و این مبدأ با دورۀ صد و بیست سالۀ بهترک كه آخرین آن در زمان انوشیروان یا هرمز پسر انوشیروان یا اوایل پادشاهی یزدگرد سوم بوده، دور نیست. زیرا: نخست- زرتشتیانی که پس از اسلام از ایران مهاجرت کرده و به هندوستان رفتهاند یکبار كبيسه ۱۲۰ ساله را ( در حدود سال ۷۱۴م گاهشماری ص ۱۴۹ یا ۵۹۶) در اواخر سده اول هجری برگزار کردهاند.
۲. دهقانان ایران یعنی زرتشتیان بعد از اسلام که پادشاهی یزدگرد و دوره ساسانیان نزدیکتر بوده و متوالی تاریخ یزدگردی و عقاید دیرین ایرانیان میباشد در زمان هشام بن عبدالملک : ۱۰۵ - ۱۲۰ هـ از خالد بن عبدالله الفتری که استاندار فارس و کرمان و عراق و خراسان ۹۶- ۱۲۰ هجری بوده یک ماه کبیسه مطالبه و درخواست میکردهاند یعنی ۱۲۰ سال گذشته.
۳. همانان در زمان هارون الرشید ۱۹۳- ۱۷۰ هجری از یحیی بن خالد بن برمک ۱۹۰- ۱۷۸ هـ نزديك دو ماه كبيسه مطالبه میکردهاند.
۴. کتاب گلدسته چمن که مؤلف آن هیربد شهریار جی و تاریخ تألیفش ۱۵ خرداد ۱۲۶۵ یزدگردی است و همین کبیسه را یادآوری نموده و میگویند: ( ص ۱۲۲ پس از تباهی دولت ایران کسور مذکوره را به حساب نشمردهاند و الی حال تقریباً ده ماه کبیسه بحساب نیامده و روز کبیسه در باستان اورداد روز نامیده میشد»
ازینرو میتوان گفت که این تفال از مامول و منظور دهقانان قدیم ایران که خزانهدار عقاید مذهبی و روحانی ایران باستان بودهان دور نیست.
در اینجا مقتضی است به غفلتیکه در تاریخگذاری شماره پنج پیک مزدیسنان بعد روی داده اشارهای شود و از دانشمند محترم آقای دین شاه ایرانی سیلیسیتر رئیس انجمن زرتشتیان ایرانی که ناشر آنند تقاضا گردد که آن را جبران نمایند.
پيک مزديسنان محرک غرور و تعصب میهنی زرتشتیان و کاملاً دلپذیر و قابل استفاده است دانشمند نامبرده روشنترین راهها را پیش پای آنان گذارده و صریحاً مینویسند . شماره ۸ ص ۹۶- ۹۴ باید چنان باشیم که همیشه تاریخ دنیا ما را از فرزندان صادق و وفادار ایران بشمرد و تکلیف هر يک از زرتشتیان است که با عموم ايرانيان يک دل و يک جهت گشته برای ترقی ایران بکوشد و شريک قافله سعادت ایران گردد»
۲. سال ۱۲۰ هـ خورشیدی - ۱۲۵ هـ.ق.
این دوره به نام ابومسلم خراسانی آغاز میگردد. ابتدای امر ابومسلم از سال صد و بیستم یا ١٢٤ هـ قمری است که هشام بن عبدالملک خالد را از حکومت خراسان معزول و يوسف بن عمرو الثقفی را منصوب نمود.
در اين سال محمد بن علی بن عبدالله بن عباس پسر خود ابراهیم دستور داد که به امر دعوت مردم به بعیت بنی عباس قیام نماید.
۳. سال ۲۴۰ هـ خورشیدی- ۲۴۸ هـ قمری.
این دوره مصادف با سلطنت يعقوب بن ليث صفار است و ابتدای امر این پادشاه نامی سال ۲۳۷ قمری بوده و در سال ۲۴۷ قمری زندگانی متوکل عباسی پایان یافته است.
۴. ۳۶۰ هـ خورشیدی- ۳۷۱ هـ ق:
این دوره مصادف است با سلطنت امیر عضدالدوله دیلمی ۳۳۸- ۳۷۳ هـ میباشد که در همین سال بر بلاد گرگان و طبرستان استیلا یافته و به بغداد رفت و تعمیرات بغداد و بقاع متبرکه و بیمارستان عضدی را که در سال ۳۶۸ قمری شروع نموده بود، به پایان رسانید. این بیمارستان از هر حیث بر سایر بیمارستانهایی که قبلاً تأسیس یافته بود تفوق و برتری داشت. ۲۴ پزشک از جراح و کحال و شکستهبند و پزشکهای طبیعی در آن گماشته شده و به درمان بیماران مشغول بودند.
جرجی زیدان در جلد سوم تمدن اسلامی ص ۱۸۸ مینويسد «ففاق سائر ما تقدمه من المارستانات و صار صدر المارستانات و كان على الأطباء رئيس يسمونه الساعور تاريخ منتظم بنای آن را در سال ۳۷۱ قمری ضبط نموده ص ۱۴۰
عضدالدوله اولین پادشاهی است که بعد از ساسانیان لقب خود را بر روی سکه «شاهنشاه» نقش نمود و بعد از اسکندر اولین پهلوانی است که میگفت: «تمام روی زمین برای دو پادشاه بسیار تنک است» و يگانه پادشاه مسلمان ایرانی الاصل است که خیال
سلطنت دنیا را در سر داشت.
فيلسوف بزرگ ايران، شیخ الرئيس ابن سينا؛ معاصر آل بویه ۳۲۰ - ٤٤٨ بوده است.
در سال ۳۷۰ شاعر بزرگوار ایران حکیم ابوالقاسم فردوسی به نظم شاهنامه شروع نموده است.
این دوره نیز مصادف با پادشاهی نوح بن منصور سامانی ۳۶۵-۳۸۷ هجری میباشد که ابومنصور دقیقی به امر او در نظم شاهنامه شروع نموده.
تشکیل دولت غزنویان را به اوایل این دوره میتوان نسبت داد.
در همین دوره نام معروفترین مرد خاندان زیار شمس المعالی قابوس وشمگیر که در سال ۴۰۳ درگذشته است به گوش میرسد. قبرش در دشت گرگان در گنبد قابوس و کیکاوس نوه او صاحب کتاب قابوسنامه است.
۵. ۴۸۰ هـ خورشیدی- خورشیدی ۴۹۵ھ قمری
این دوره مصادف با پادشاهی سلطان بركيارق پسر سلطان جلالالدين ملكشاه سلجوقی است ۴۸۵-۴۹۸ قمری در ای سال بین او و برادرانش صلح انجامید و به بغداد آمد و خطبه به نام او خوانده شد.
دولت خوارزمشاهیان در آغاز این دوره تشکیل گردید. در سال ۴۹۰ سلطان برکیارق امارت خراسان و خوارزم را به امیرداد پسر تونتاق واگذاشت و او امارت خوارزم را به امیرمحمد پسر انوشتکین داد و او را خوارزمشاه بگفت.
۶. سال ۶۰۰ هـ خورشیدی- ۶۱۹ هـ قمری
اگر صورتگران عالم گرد آمده و بخواهند از تصویر کمال شجاعت و غیرت و نهایت جوانمردی و رشادت و منتهای قوت قلب و اعتماد به نفس و عزم راسخ شاهکاری بیارایند و با مهارت استادانه روح میهنپرستی و تنفر از بداندیش را که در عین حال آمیخته به وقار و خونسردی و بردباری کامل باشد در وی مجسم سازند و از نامآوران گذشته ایران برای این منظور بدیع سرمشقی جستجو نمایند؛ از سلطان جلالالدين مينکبرنی خوارزمشاهی نتوانند گذشت.
بگیتی کسی مرد ازینسان ندید - نه از نامداران پیشین شنید
آفریننده جهان کمال خلاقیت خود را بهکار برده و او را برای دورۀ قحطالرجالي ایران آراسته بود تا در برابر اهریمنی چون چنگیز قد برافراشته و نمونهای از دلاوری و رشادت ایرانی را در روزگار سختی نشان دهد و به پستی نام بلند ایران تن درندهد.
پدرم که روانش شاد باد در گوشه زندان شیراز به گوش من خواند:
«شیر را در موقع شکست و هنگام فرار توان شناخت»
آری در آنحال که چنگیز ۶۱۹ هـ قمری در کنار آب سند از دلاوری سلطان جلالالدین متحیر بود و سپاه حلقۀ ناورد بر سلطان و همراهانش تنگ ميكرد و به اشارۀ چنگیز میخواستند او را زنده به دست آورند و نزدیک بود که بر وی دست یابند، اجاش ملک خالزاده سلطان عنانش بگرفت و او را باز پس آورد.
سلطان اولاد و اکباد را وداع کرده بر اسبی سوار شد و دیگر باره بر لشکر چنگیز حمله برد، آنان را دور کرده چتر پادشاهی خود را ربوده و بر کنار رود سند آمد، خود را از اسلحه سبکبار ساخته و از جاییکه تا آب بیشتر از ده گز فاصله داشت اسب در آب انداخت. چنگیز به کنار رود آمده و با کمال تعجب مینگریست که سلطان جلالالدین چگونه امواج را شکافته و خود را از آن رود بیرون افکند و کنار رود برابر لشکریان بیامد، از اسب به زیر آمده زین از اسب برگرفته نمدزین و تیرها و لباس خود را در آفتاب پهن کرد تا خشک شود و غلاف شمشیر را از آب تهی ساخت و چتر پادشاهی را بر نیزه تعبیه کرد و زیر آن تنها بنشست تا اینکه پنج یا هفت نفر از همراهانش که از آب نجات یافته بودند رسیده و بدو پیوستند، هنگام غروب آفتاب با آن چند نفر روی به راه نهاده و برفتند.
چنگیز که تا آن زمان دیده از سلطان برنداشته بود، گریبان قبای خود به دندان گرفت بر او آفرین کرد و گفت:
از پدر بدینسان نزاید به گیتی پسر - به صحرا چو شیر است فیروز جنگ – به دریا دلیر است همچون نهنگ
چنگیز و تمامی سرداران مغول از شگفت دست بر دهان داشتند و چنگیز روی به پسران خود آورده و گفت «از پدر چنین پسر باید» سلطان جلالالدین با آن چند کسی که در کنار رود سند به او پیوستند در هند فتوحاتی نمود و ممالکی بگشود و پس از چندی از راه کرمان و فارس به ری آمد و به کار سلطنت پرداخت و استاد کمالالدین اصفهانی و شعرای نامی دیگر او را بستودند و بالاخره در پایان زندکی او ۶۲۸ گوشهگیرانی که از نام آوران به گفتۀ حافظ «انتظار جلوۀ خوش میبرند» او را به درجۀ رجالالله رسانیده و وی را مرد خدا گفتند و بزرگی چون شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینی را از بغداد به قریۀ صرصر برای دفن و کفن او مأمور ساختند.
استاد سخن و شیخ اجل سعدی شیراز که مفتخر ایرانیان است در این دوره میزیسته. اتابکان فارس مخصوصاً اتابک مظفرالدين سعدبن زنگی و پسرش ابوبکر که در کشورداری و دوراندیشی از پهلوانان این دوره بشمارند و فارس را از هجوم چنگیز و قتل و غارت سپاهیان او دور داشتند از معاصرین آن بزرگوار بودهاند. تولد شیخ را در سال ۵۸۰ و وفات او را در سال ۶۹۰ یا ۹۱ ضبط کردهاند.
۷. سال ۷۲۰ هـ خورشیدی- ۷۴۲ هـ قمری
آفتاب این دوره لسانالغيب، خواجه حافظ، شمسالدین محمد شیرازی است که پرتوی به پادشاهی شاه شیخ ابواسحن ۷۴۲- ۷۵۸ پسر شاه محمود اینجوی و شاه شجاع ۷۶۰ - ۷۸۶ پسر امیر مبارزالدین و شاه منصور ۷۹۰- ۷۹۵ پسرشاه مظفر پسر امیر مبارزالدین افکنده است. آل مظفر که در فارس و کرمان سلطنت داشتند شاید قویترین سلسله پادشاهان ایرانی الاصل باشند.
پادشاهی شاه منصور که مورد نظر خواجه درین غزل است: «بیا که نوبت منصور شاه رسید» بعد از سفر اول امیرتیمور به فارس ۷۸۹ بوده که شاه منصور از شوشتر به فارس آمده و شاه یحیی دست نشانده امیر تیمور را تار و مار نموده است. از اینرو مدلل میگردد که امیر تيمور درک زمان خواجه حافظ را نموده و تردید مرحوم ذكاءالملک فروغی در رساله ادبی ص ۳۴۲ نقل از شماره ۲۵۵ تربیت مورد ندارد و همت خواجه بدرقه راه شام منصور بوده است که در حمله دوم امیر تیمور به فارس ۷۹۵ داد مردانگی داده و با سواران زبده خویش اردوی امیر تیمور را از سه طرف شکافته و چند بار شخصاً امیر تیمور را هدف ساخته و ضربت شمشیری به سر امیر تیمور وارد آورد و آخرین بار شاهرخ پدر را از زیر شمشیر شاه منصور نجات داده و بالاخره شاه منصور در آن جنگ كشته شده و حس قدردانی اهالی شیراز قبر او را مزار عامه نموده است و بنا بر تائید علاوه میشود. این غزل معروف خواجه که میفرماید «گرچه ما بندگان پادشهیم - پادشاهان ملک صبحگهيم» اشاره به يک داستان تاریخی دیگر است که در زمان شاه منصور اتفاق افتاده و در ضمن تالیف جداگانه شرح آن بیاید.
۸. سال ۱۸۴۰ خورشیدی- ۸۶۷ قمری
آفتاب دولت صفویه در بامداد این دوره طلوع نموده است، سلطان جنید پسر كوچک شیخ ابراهیم معروف به شيخ شاه ۸۳۳- ۸۵۱ بوده و با ظهور او صفات جنگجویانه این سلسله بروز کرد. امیر جهانشاه قرهقویونلو از وی بيمناک گردیده و به اشاره او سلطان جنید از اردبیل به حلب و ديا بكر رفت. امیر حسن بيک آققونیلو مقدم او را مبارک شمرده دلیل اقبال خود و ادبار امیر جهانشاه دانست و خواهر خود خدیجه بیگم را به عقد او در آورد و پس از چندی سلطان جنید به اردبیل برگشته آوری و به جمعآوری مریدان پرداخت تا ده هزار نفر گرد آورد؛ همسایگان بیم نموده و جنگ را مهیا کشتند. سلطان جنید پس از غلبه بر طرابزون و چرکس به جانب شیروان رفت. امیر خلیلالله شروانشاه در مقام دفاع بر آمده و سلطان جنید در آن جنگ اسیر و كشته کردید پس از وی سلطان حیدر پسر ارشد سلطان جنید که خواهرزاده امیر حسن بيک بود به جای پدر بنشست ۸۶۱- ۸۹۴ و امير حسن بيک نامبرده پس از غلبه بر امیر جهانشاه و سلطان ابوسعید دختر خود را که عالم شاه، حلیمه پارسایا بیگی آغا نام داشت، به نکاح او درآورد که از او سه پسر: سلطانعلی، سلطان اسمعيل و سلطان ابراهيم و سه دختر متولد گردید که در سال ۸۹۴ پس از کشته شدن سلطان حیدر در حدود قلعه دمرقابی در حوالی دربند ۸۹۳ امير يعقوب پسر امیر حسن بيک آنان را با مادرشان در قلعه مرودشت فارس (یا در جزیرهای که در دریاچه استومار واقع و مسکن ارامنه است) به زندان فرستاد و در سال ۸۹۸ رستم بيک پسرزاده امیر حسن بيک برای پیشرفت کار خود آنان را از فارس بخواست و روانه اردبیل نمود و سلطانعلی را به دفع بايستقر متوجه ساخت و او را با لوای شاهانه روانه داشت. پس از آنکه بایسنقر را شکست داده و به قتل رسانی، رستم بيک در صدد قتل او بر آمد و سلطانعلی را در نواحی قلعه شماسی بکشت ۹۰۰ و برادران او را مریدان نگاهداری نموده و در اختفای آنان به جان کوشیدند و در پایان آن دو را به رشت و به لاهیجان بردند. میرزا علی حاكم لاهیجان چند سال آنان را نگاهداری نمود تا اینکه در سال ۹۰۵ یا ۹۰۶ سلطان اسماعیل در حالیکه ۱۲ ساله بود با هفت نفر از مریدان بلند همت از لاهیجان قیام نمود. برای توضیح این قسمت باید گفت که در آغاز این دوره سلطان ابوسعید پسرزاده امیر تیمور در سال ۸۶۶ از گرگان به خراسان و هرات رفته و پس از انتظام آن حدود به سمرقند عزیمت نمود و پس از استیلای بر فارس و اصفهان و بعضی از نقاط دیگر ایران در سال ۸۷۳ برای فتح آذربایجان و سرکوبی امیر حسن بيک آق قوینلو عازم کردید و باید علاوه نمود که در اواخر دولت گورکان دو طایفه مقتدر بر ایران استیلا یافته بودند که یکی آق قوینلو و دیگر را قره قویونلو میگفتند.
طایفه قره قويونلو:
شکل گوسفند سیاهی بر بیرق خود نقش کرده و رئیس آنان قرا یوسف پسر قرا محمد ترکمان بود. امیر جهانشاه پسر قرا يوسف دست شاهزادگان گورکانیه را از فارس کوتاه نمود ۸۵۷ و حکومت فارس را به پسر ارشد خود پیربداق بداد و در سال ۸۶۷ او را به حکومت بغداد و عراق عرب منصوب نمود و وسعت کشور را به جایی رسانید که آذربایجان و عراق عرب و عجم و فارس و کرمان و کرانههای دریای عمان و ارمنستان سر برخط فرمان او داشتند.
طایفه آق قونيلو:
شكل گوسفند سفیدی بر پرده علم خود کشیده و رئیس آنان را امیر حسن بیک «حسن اوزن» میگفتند. وی مردی زیرک و باهوش بود، بدون اینکه به خود و سپاهیان خویش رنج فراوان دهد بر امیر جهانشاه قره قونیلو فایق گردید و او را منکوب نمود که در درهای به طور ناشناس کشته شد ۸۷۲ وسلطان ابوسعید که در سال ۸۷۳ به سرکوبی امیر حسن بيک همت گماشت (به وضعی که تا کنون بر نویسنده روشن نشده) اسیر و در ماه رجب همان سال کشته گردید از تدبیر و حسن سیاست امیر حسن بيک در بالا مختصری گفته شد و در سال ۸۸۲ در گذشت. پسرش امير يعقوب بيک در زمان پدر والی دیاربکر بود و پس از پدر برادر بزرگتر را در جنگ کشت و خود پادشاهی یافت ۸۸۳ در سال ۹۰۵ یا ۹۰۶ دولت صفویه طلوع کرد و سلسله آق قوینلو در زمان پادشاهی سلطان مراد صفوی منقرض گردید.
۹. سال ۹۶۰ خورشیدی سال ۹۹۰ هـ قمری
در سال ۹۸۷ امرای استاجلو و شاملوی خراسان شاه عباس كبير را به سلطنت نامزد نمودند علیقلی خان شاملو و مرشد قلیخان استاجلو همرأی شده و او را به پادشاهی شناختند و در سال ۹۹۰ قمری جلوس آن پادشاه بزرگ در تمام ایران اعلام گردید و در هرات به سامان محمد صفوی پدر خویش معرفی گشت و روز هفتم ذیحجه سال ۹۹۵ سلطان محمدصفوی در دارالسلطنه قزوین تاج سلطنت را به دست خود بر سر شاه عباس کبیر گذارد. شاه عباس را بعضی از مورخین در عظمت نظیر داریوش كبیر و انوشیروان دادگر دانسته وی کشور ایران را به درجهای از قدرت و آبادی و شو کت رسانید که در اعصار اسلامی به آن نائل نشده بود (تاریخ ادبیات ایران ص ۸۳). بیان عظمت و شرح لشگرکشیها و اصلاحات و مجاهدات شاه عباس کبیر از حوصلۀ این مختصر خارج است.
در سال ۹۷۸ در هرات متولد گردید و در سال ۹۹۰ پادشاهی او اعلام گشت و در سال ۹۹۶ یا ۹۹۵ در قزوین تاجگذاری نمود و در سال ۱۰۳۸ در قصر فرحآباد مازندران شب پنجشنبه ۲۴ جمادیالاولی فوت نمود مدت عمرش ۶۰ سال و از ابتدای پادشاهی ۴۸ و از بدو تاجگذاری ۴۲ سال پادشاهی کرده است
۱۰. سال ۱۰۸۰ هـ. خورشیدی ۱۱۱۴ هـ. قمری
صبح صادق این دوره پادشاه عظیمالشأن ایران نادر شاه افشار است که در سال یکهزار و صد در قلعه دستجرد خراسان متولد شده، اسمش ندر قلي بيک و نام پدرش امامقلی بیک بود. چون شغل پدری که زراعت بود رقبتی نداشت، ملازمت بابا على بيک احمدلوی افشار - ضابط ابیورد را پیش گرفت و با مراقبت و دلسوزی خدماتی انجام داد که بابا على بيک دختر خود را به او داد و در سال ۱۰۳۱ رضاقلی بيک متولد گردید. دارایی پدر زن پس از فوت به ندرقلي بيک به او رسید و کارش رونق گرفت و از خواص ملک محمود سیستانی که در فتنه افغان خود را پادشاه خراسان میدانست گردید. در شکارگاهی دشمنان حسود خود را بکشت و در حدود ابیورد پانصد سوار گرد آورده بر کلات و نسا و ابيورد استیلا یافت.
در سال ۱۱۳۸ که شاه طهماسب صفوی برای سركوبى ملک محمود به خراسان رفت حکومت ابیورد به نام او صادر گردید و چون ابراز کفایت نمود به وسیلۀ معيرالممالک به حضور شاه طهماسب خوانده شد و منصب قورجی باشی و لقب طهماسب قلی خانی به او داده شد و مأمور محاصرۀ شهر مشهد گردید. وی با چند فوج از سپاه قزلباش یورشها برد و دلاوریها نمود و روز به روز بر رتبهاش افزود در سال ۱۱۳۹ شاه طهماسب فرمانی صادر کرد که نادر در هر جا و هر قدر وجه نقد و سیورسات بخواهد دریافت دارد و به امضای خود مالیات بگیرد. در سال ۱۱۴۲ به صحابت حسینعلی خان معيرالمالک جيقه مرصع برای نادر به شیراز فرستاده شد و او قبول نموده بر سر گذارد و درهمان سال كشور خراسان و سپهسالاری کل ایران به وی اعطاء و خواهر شاه طهماسب نامزد رضا قلیخان گردید و نیز همان سال فرمان موضوعی خراسان، مازندران، سیستان و کرمان از کشور ایران صادر و مقرر گردید که نادر را پادشاه کشورهای موضوعه بشناسند و نیز حق سکه بر طلا و نقره به وی داده شد.
اقدام مستقل شاه طهماسب صفوی به حمله بر لشکر عثمانی و شکست و امضای پیمان بسیار پست و نامناسب او ۱۱۴۵ کافی بود که نادر لایق و کار آمد آزمایش دادهای را به سریر پادشاهی نزدیک سازد، زیرا که پیمان نامبرده تمام امراء و ایرانیان فهمیده و آگاه را رنجانیده و در همان سال او را از پادشاهی خلع نموده پسر ۸ ماهه او را به پادشاهی شناخته و نادر را نایبالسلطنه ایران کردند. نادر از سال ۱۱۴۶ کرمانشاهان را دو مرتبه پس گرفت و با ( ۸۰ هزار نفر تا نزديک بغداد برفت و توپال عثمانی را به قتل رسانید و قوای روم را متلاشی نمود و در حدود ایروان آخرین ضربه را بر عثمانی وارد ساخت، عبدالله پاشا سرعسكر عثمانی و مصطفی پاشا والى دياربكر کشته شدند تمامی قوای توپخانه و مهمات و ذخایر رومیان به دست نادر افتاد و ارزنةالروم را تصرف نمود.
فتح کنجه و تفلیس و شماخی و ایروان و قارص و ارزنالروم و انتظام امور داغستان و شیروان و گرجستان دولت عثمانی را به زانو درآورد و منتهی به تسلیم دولت روم کردید و تمام کشورهاییکه در زمان صفویه متعلق به ایران بود در سایه شمشیر نادر ملک ایران حق بلامعارض او شناخته شد و نام ایران را آنگونه که تاریخ دنیا یاد میکند بلند آوازه ساخت و نشان داد که ایران پست شدنی نیست. منافع و مصالح ایران را خوب تشخیص میداد و طبق تشخیص خود عمل مینمود نادر کلینی بود که در گلزار ایران پرورش یافته، بداندیشان از نهیب خارش به هراس و تا ایران باقی است نکهت کلهایش ایرانیان را روحپرور است.
در پایان باید گفت: کدام ایرانی حقشناس و میهنپرست است که تا در آزمایش داده را بر يک طفل دو سه ساله ترجیح ندهد و او را سرپرست حقیقی ایران نشناسد. نادر پلههای تخت پادشاهی ایران را یکی یکی طی کرد. و پس از ابراز لیاقت و شایستگی (حتی مورخین مغرض هم نتوانستهاند پوشیده بدارند) و از روی کمال استحقاق بر سریر سلطنت ایران تکیه زد صحرای مغان را حق شناسی ایرانیان برپا نمود. میبینیم که ایرانیان در صحرای مغان همه غزلخوان و سرخوش بودند. پنجههای آزموده و قدرت بیمانند و استحقاق بلامعارض قادر، تاج نادری را بر سر او گذاشت. در جای دیگر از نادر و کارهای او باید شرح داد که این عرصه را آن مجال نیست.
تنها تکلیفی که در صحرای مغان، نادر به ایرانیان نمود و آن را شرط قبول پادشاهی قرار داد. آن بود که اختلاف شیعه و سنی که باعث عداوت و نفاق بین مسلمین گردیده و بازیچه بدخواهان هر دو کشور شده بود، از میان برداشته شود و اينک آن آرزوی دیرین بحمدالله برآورده شده است.
۱۱. سال ۱۳۰۰ هـ. خورشیدی ۱۲۳۷ هـ. قمری
این دوره مصادف با سلطنت فتحعلی شاه قاجار برادرزاده آقا محمخان است که چون اولادی نداشت او را ولیعهد نموده و در نوروز ۱۲۱۲ در تهران تاجگذاری نمود.
از حوادثی که منتهی به این سال میگردد جنگ ایران و عثمانی است. چون محمود پاشا حاکم شهر زور بین ایران و عثمانی تفتین میکرد، عساکر عثمانی با ده عراده توپ برای داود پاشا والى بغداد رسید که شهر زور را بگیرد، محمود آقای کهیا بر با ده هزار نفر به آنها پیوسته به شهر زور رو آوردند، لهذا: مرحوم شاهزاده محمدعلیمیرزای دولتشاه با ۱۰ هزار نفر پیاده و سوار و ده اراده توپ از کرمانشاهان حرکت کرد و زد و خورد سختی روی داد که قشون عثمانی شکست خورد، رو به فرار نهادند، توپخانه و قورخانه و تمام مهمات و غنائم اردوی پاشا و کهیا به دست لشگر ایران افتاد و محمدعلی میرزای دولتشاه به سلیمانیه وارد شد و کهیا شمشیر به گردن انداخته به اصطبل شاهزاده محمدعلی میرزای دولتشاه پناهنده کردید و لشگر ایران تا حوالی بغداد بتاخت.
هم درین سال محمد امین رئوف پاشا و جلالالدین پاشای چیان اوغلی که از سردارهای معتبر عثمانی بودند با ۷۰ هزار نفر و توپخانه مفصل و همچنین چند نفر از پاشایان دیگر از قبیل حافظ علی پاشا و ابراهیم پاشا به سرعسکری ارزنة الروم و جنگ با ایران مأمور شدند و به رسیدن به ارزنة الروم به استرداد قلاعی که سال پیش از آنها منترع بود پرداختند. رئوف پاشا در ارزنة الروم بماند و سایرین به ولایت بان و بایزید راندند. عباس میرزا نایبالسلطنه از تبریز به خوی آمد و پس از زد و خورد و جنگهای بسیار سخت لشکریان ایران پیروز گردید، ابراهیم پاشا بگریخت و چیان اوغلی به ارزنةالروم فرار کرد.
تمام مهمات و ذخایر سه اردو به تصرف ایرانیان درآمد و سال بعد به محمدامين رئوف پاشا اختیار داده شد که قرار صلح با دولت ایران منعقد سازد و کار مصالحه به انجام رسید و شهر زور به ایران واگذار شد و نیز در همین سال عقد مصالحه بین ایران و عثمانی راجع به حدود بغداد و ترک مخاصمت انجام یافت.
۱۲. سال ۱۳۲۰هـ . خورشیدی. ۱۲۶۰ هـ قمری
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است.
دوره گذشته را هر قدر با زبردستی رنگآمیزی نموده و ماهرانه به ان آب و تابی داده باشند، جز به شب تیرهای تشبیه نتوان کرد که آفتاب دولت زندیه که کریمخان وکیل و مؤسس آن سلسله مقتدرترین سلاطین ایرانی الاصل بود در ابتدای آن غروب و پرتو اصلاحات و ترقیات دوره فرخنده پهلوی در سحر آن تابش نمود.
باش تا صبح دولتش بدمد - کاین هنوز از نتایج سحر است
شرح مجاهدات اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را این مختصر نگنجد، خداوند توفیق دهاد که درینباب تألیف جداگانهای توانم نمود که نکته سنجان بر آن نکتهای و خردهبینان بر آن خردهای نتوانند گرفت زیرا : از تیرگی عصر گذشته چشمی گریان و از آه شبهای درازش سینهای سوزان دارم و از تابش اصلاحات پی در پی و فروغ ترقیات اساسی این دوره دلی روشن و دیدهای فروزان، ازین رو در پرتو صفای قلب و پاکی نیت کتابی تواند شد که بر صفحاتش از آن سوز و اشک و از این نور و صفا آثاری بماند که نسلهای آینده را تحسین و ستایش مؤسس این اصلاحات و تأسی و پیروی از آن تشویق سازد؛ إنه قريب مجيب.
این دلائل تاریخی که در بالا از نظر خوانندگان گذشت و به هر دورۀ آن اشارهای شد مؤید آن عقیده است که سال بهترک جز در زمان پادشاهي بزرگ و باعظمت و شوکت واقع نشود و میبینیم که در این دوره نیز با هجدهمین سال سلطنت اعلیحضرت همایون شاهنشاه پهلوی تصادف نموده و خرمی و سرافرازی ایرانیان مشهور و شكون و تفال ملی باستانی بر این دوره نیز صادق است.
در پایان از خداوند مسئلت مینمایم که ترقیات و سعادت ایران را در سایه عظمت این سلطنت پاینده و توجهات و عنایات این شاهنشاه عظيمالشان را به ادامه اصلاحات روز افزون بدارد.
لراقمه:
شها بدور تو هر سال بهترک بادا - چو سال یکصد و بیستم به دوره پیشین
خدای کز همه اسرار غیب آگاه است - حقایق همه بر اوست آشکار و مبین
چو خواند خاطر و دانست آنکه خسرو را - پی سعادت ایران همی کنم تحسین
بداد مژده وز انفاس صبحدم بنمود - تفالی و از آن یافت خاطرم تسکین
که چون همی گذر ماه بهمن و اسفند - چو سال نوزده آید به سیصد و عشرین
هموست بهترک و دور خرمی وطن - شماره ار کنی از هجرت رسول امین
روزنامه اطلاعات، ۲۶-۱۹ اسفند ۱۳۱۹، ص ۲.
--------------------------------------------
تذکر: در اين بخش برانيم كه نگاهى به رخدادهاى نجومى و مسائل مرتبط با آن را كه، مطبوعات قديمى در اين روز منتشر نموده اند ، بيندازيم و اخبار آنها را بازنشر نماييم .قابل ذکر است که باز نشر این اخبار با ذکر منبع انجام خواهد شد و به عنوان تایید یا رد آن خبر یا منبع نیست و هدف قرار دادن اطلاعات نجومی منشر شده جهت استفاده پژوهشگران و علاقه مندان خواهد بود.